بهار من

92

سال 92 آغاز شد دومین بهار که نه سومین بهاری که داشتمت دوسال حضور فیزیکی و 90 هم که حس دلنشین با تو بودن رو داشت گرچه خیلی کوچیک بودی و من فیزیکت رو حس نمیکردم . سال 92 یه خانوم ناز داشتم که لباسهاشو مرتب پوشیده بود ،موهاش و خرگوشی کرده بود و کنار میز هفت سین خونه باباجون نشسته بود و به محض تحویل سال هرکس سعی میکرد اول تو رو ببویه نازنینم چرا که معصومیت و پاکی تو نوید یه سال خوب و میداد بعد هم که عیدی خوب گرفتی و شام هم مهمون خونه مادر بودی اونجام که خیلی شلوغ بود عمه ها و عموهات جمع بودن و بازهم شما مرکز توجه .خوب بلدی خودت و تو دل همه جا کنی . از روز چهارم هم که رفتیم تهران دیدن امیر عباس نی نی خاله سمیرا .یه نی نی کوچولو که شما خیلی دو...
10 فروردين 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار من می باشد